امام خمینی و احترام به بزرگان خانواده
احترام به برادر بزرگتر در حد یک استاد
حجت الاسلام والمسلمین رحیمیان:
بارها و بارها شاهد احترام بیش از حد امام نسبت به آیت الله پسندیده بودیم. ایشان به عنوان برادر بزرگتر و استاد امام در دوران کودکی و نوجوانی در حد یک استاد و شبیه یک پدر، مورد احترام امام قرار میگرفت. مجلس انیس امام با برادر بزرگترشان به دور از مسائل سیاسی و رهبری جهان اسلام، احوالپرسی و تفحص از مشکلات احتمالی برادر بود. در این حال شنیدن مسائل عادی زندگی و چکه کردن شیر آب و خرابی دستشویی منزل ایشان برای امام کاملاً قابل تحمل بود.(1)مواظب باشید صدمه نخورد
آقای سید رحیم میریان:
یادم است یکی از خواهران که در جماران خدمت میکرد، مریضی شده بود. امام چندین مرتبه به اتاقش رفتند و احوال او را پرسیدند و مرتب سفارش میکردند:«اگر دکتر میخواهد برایش بیاورید. اگر دارو میخواهد برایش دارو تهیه کنید. مواظب باشید صدمه نخورد».
مرتب از او میپرسیدند: «مادر چطوری؟ خوب شدی؟ اگر کاری داری بگو برایت انجام دهیم».(2)
شما جلوتر بروید
حجت الاسلام والمسلمین امام جمارانی:
روز دوازده بهمن 57 وقتی هواپیمای امام در فرودگاه تهران به زمین نشست آیت الله پسندیده برادر امام به استقبال ایشان به داخل هواپیما رفتند. امام به حسب روحیهای که داشتند فرمودند آقای پسندیده جلوتر از ایشان از هواپیما خارج شود؛ چون هیچگاه امام در راه رفتن از برادر بزرگترشان سبقت نمیگرفتند. از طرفی به دلیل حساسیت سیاسی ورود امام آقای پسندیده هم نمیتوانستند جلوتر از امام راه بیفتند. امام فرمودند: «پس شما جلوتر از ما از هواپیما پایین بروید والا من جلوتر از شما نخواهم رفت.»(3)من پیش شما میمانم
بهجت خانم (دختر دایه حضرت امام):
مادرم میگفت من شکم اول یک پسر به نام محمد حامله بودم. آن موقع پدرت تفنگچی آقا مصطفی (پدر امام) بود. محمد میمیرد و پستان مادرم پر از شیر میماند، از طرفی امام با یک بچه دیگر شیر به شیر بودند. یک روز پدرم میرود توی حیاط آقا، خواهر آقا مصطفی (عمه امام) به پدرم میگوید: «آقا شنیدهایم بچهتان مرده اگر «روح الله» را «خاور» شیر بدهد، خیلی ثواب برده و جان این بچه را نجات داده و چون آنها شیر به شیر هستند، خیلی خوب میشود». پدرم میگوید: از زنم اجازه بگیرم میآید به خانه و میگوید: «خاور، خواهر آقا میگوید اگر سینهات را خشک نکنی و رضایت بدهی که «روح الله» را شیر بدهی خیلی ثواب میبری». مادرم میخندد و میگوید: آره در این صورت سینهام دیگر آتش جهنم نمیبیند. بعد پدرم سریع میآید و قصه را به عمه امام میگوید. آنها هم فوراً گهواره آقا روح الله را میآورند منزل ما وقتی آقا روح الله را آوردند، مادرم بلند شد و رفت سینهاش را آب کشید و حمد و قل هوالله خواند و بار صورت او بوسه زد و سینهاش را در دهان او گذاشت. پدر آقا روح الله به مادرم گفت که من از شما میخواهم مادامی که فرزند مرا شیر میدهی لقمه کسی را نخوری و خودشان روزانه چند وعده غذا و خوراکی میفرستادند تا مادرم از آن غذاهای فرستاده شده بخورد. آقا روح الله تا دو سال شیر خورد. بعد از دو سال که او را از شیر گرفتند و بردند به خانه خودشان، ولی باز هم میآمد پیش مادرم. مادرم میخندید و پدرم میگفت: «روح الله جان، تو که شیر نمیخوری چرا به خانه نمیروی؟» او میگفت: «من پیش شما میمانم».(4)به تربیت فرزنداتان بپردازید
خانم عاطفه اشراقی:
امام همیشه به مادرم توصیه میکردند که بهترین عبادت برای مادر نگهداری از فرزندان و تربیت آنان است. چنانکه مادرم در اوایل انقلاب خواسته بودند که در کارهای اجتماعی شرکت کنند، ولی به دلیل کوچک بودن بچهها، امام از ایشان خواستند که به تربیت فرزندان خود بپردازند.(5)تربیت فرزند از مرد برنمیآید
خانم فاطمه طباطبایی:
امام نقش مادر را در خانه خیلی تعیین کننده میدانستند و به تربیت بچهها خیلی اهمیت میدادند. گاهی که ما شوخی میکردیم و میگفتیم: «پس زن باید همیشه در خانه بماند؟» میگفتند: «شما خانه را کم نگیرید، تربیت بچهها کم نیست. اگر کسی بتواند یک نفر را تربیت کند، خدمت بزرگی به جامعه کرده است». ایشان معتقد بودند که تربیت فرزند از مرد برنمیآید و این کار دقیقاً به زن بستگی دارد، چون عاطفه زن بیشتر است و قوام خانواده هم باید براساس محبت و عاطفه باشد.(6)به نقش مادر خیلی حساس بودند
خانم فرشته اعرابی (نوه امام):
امام روی نقش مادر در تربیت فرزند به خصوص در دوران کودکی طفل بسیار حساس بودند. در مراحل نوجوانی و رشد فرزندان، امام به تربیت فرزندان خیلی توجه داشتند و حتی فرزندان ذکور ایشان در کلاسهای درسی امام شرکت میکردند امام مشوق آنها بودند. ایشان هیچگاه مانع تحصیل دخترانشان نمیشدند و آنها را تشویق هم میکردند.(7)باید صورت به خاک بمالی
خانم زهرا مصطفوی:
امام بارها به من میگفتند: «اینکه میگویند بهشت زیر پای مادران است؛ یعنی باید این قادر جلوی پای مادر صورت به خاک بمالی تا خدا تو را به بهشت ببرد».(8)چرا به حرف مادرات گوش نمیکنی؟
خانم فاطمه طباطبایی:
امام بعد از سن تکلیف بچهها، بیشتر دقتشان در تعلیم و تربیت آنها بود. همیشه از ما میپرسیدند: آیا شما میدانید بچهتان کی از خانه بیرون میرود و کی میآید؟ با چه کسانی رفت و آمد میکند و یا چه صحبتهایی میکند؟و به بچهها تأکید میکردند که به پدر و مادر، به خصوص به مادر احترام بگذارند، مثلاً اگر من به یکی از بچههایم میگفتم کاری را برایم انجام دهد و او انجام نمیداد، آقا خیلی ناراحت میشدند. اگر کسی در اتاق بود آرام و اگر کسی نبود، بلند به بچهها میگفتند: «چرا به حرف مادرت گوش نمیکنی؟ تو باید به مادرت احترام بگذاری».(9)
رفتارت با مادرت خیلی بد بود
خانم فاطمه طباطبایی:
یادم میآید پسرم که کوچک بود گاهی با تندی جوابم را میداد. آقا جداً از این رفتار او با من ناراحت میشدند. بعد او را جداگانه میخواستند و میگفتند: «تو رفتارت با مادرت خیلی بد بود». یعنی از این مسائل، ساده رد نمیشدند.(10)برای مادرتان هدیه بخرید
نوه امام:
یک روز، روز مادر بود. آقا به ما پولی دادند که به مناسبت آن روز با آن پول برای مادرانمان چیزی بخریم و به آنها تقدیم کنیم.(11)چرا شما نشستهاید؟
خانم صدیقه مصطفوی:
یک روز من در خدمت امام ایستاده بودم و دخترهایم نشسته بودند. ایشان با ناراحتی به بچهها گفتند: «بلند شوید بروید. اصلاً وقتی مادر شما جلوی شما ایستاده چرا شما نشستهاید. بلند شوید از جایتان».(12)بروید مادرتان تنها نباشد
خانم زهرا مصطفوی:
اگر زمانی ما دو، سه نفری با هم به نزد امام میرفتیم و صحبت میکردیم، آقا میفرمودند: شما «چرا اینجا نشستهاید و مادرتان در آن حیاط تنهاست؟ بروید پهلوی مادرتان صحبت کنید».(13)من کسی را نمیخواهم
خانم فریده مصطفوی:
یک زمانی هم آقا بیمار بودند و هم خانم.ما معمولاً دو سه نفر بودیم. اگر یکی از ما نزد امام میماند فوراً میگفتند: «من کسی را نمیخواهم، بروید پیش مادرتان» و با اوقات تلخی ما را از اتاق بیرون میکردند که خانم تنها نماند.(14)مادرت به جز خدا کسی را ندارد
حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی:
هر وقت برای حضرت امام حادثهای مانند بیماری اتفاق میافتاد، ایشان نزدیکان را فرا میخواندند و سفارش مادرمان را میکردند. از سختیها و مشقاتی که مادرمان کشیده است صحبت میکردند و میفرمودند که باید رضایت مادرتان را جلب کنید. روزهای آخر عمر، ایشان مرا خواستند و باز سفارش مادرم را کردند و فرمودند: «مادرت به جز خدا کسی را ندارد، مبادا بر خلاف میلش کاری انجام دهی».(15)برخلاف رضایت مادر کاری نکن
حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی:
امام با مادرم ارتباط عاطفی عجیبی داشتند. اینکه من در مسئلهای مانند حج با حکم رهبر عزیزمان صرف اینکه والدهام به من گفتند من راضی نیستم، یک مرتبه زدم زیر همه چیز، این نبود الا اینکه پدرم در روزهای آخر زندگی، دست مادرم را گرفتند و در دست من گذاشتند و گفتند: «بر خلاف رضایت ایشان هیچ کاری نکن» با اینکه میدانستم این کار صدمه و تنشی دارد و برای من خوب نیست، گفتم هر طور میخواهد بشود. به مقام معظم رهبری گفتم: شما اگر به من دستور دهید برو، که من از نظر شرعی آن قول را قطع کنم، حرفی ندارم والاً با آن رابطه عاطفی که با مادرم دارم وارد این کار نمیشوم.(16)تو تلافی کن
همسر امام:
آقا به احمد جان خیلی سفارشی مرا میکردند. به او گفتهاند: «خیلی مواظب باش، من نتوانستم تلافی کنم، تو تلافی کن».(17)بزرگترین وصیت در امور خانوادگی
امام خمینی:
بزرگترین وصیت من به تو فرزند عزیز، سفارش مادر بسیار وفادار تو است. حقوق بسیار مادرها را نمیتوان شمرد و نمیتوان به حق ادا کرد. یک شب مادر نسبت به فرزندش از سالها عمر پدر متعهد ارزندهتر است. تجستم عطوفت و رحمت در دیدگان نورانی مادر، بارقه رحمت عطوفت رب العالمین است. خداوند تبارک و تعالی قلب و جان مادران را با نور رحمت ربوبیت خود آمیخته آن گونه که وصف آن را کس نتوان کرد و به شناخت کسی جز مادران در نیاید و این رحمت لایزال است که مادران را تحمّلی چون عرش در مقابل رنجها و زحمتها از حال استقرار نطفه در رحم و طول حمل و وقت زائیدن و از نوزادی تا به آخر، مرحمت فرموده: رنجهایی که پدران یک شب آن را تحمل نکنند و از آن عاجز هستند. این که در حدیث آمده است که «بهشت زیر قدمهای مادران است»(18) یک حقیقت است و این که با این تعبیر لطیف آمده است برای بزرگی عظمت آن است و هشیاری به فرزندان است که سعادت و جنت را در زیر قدم آنان و خاک پای مبارک آنان و خاک پای مبارک آنان جستجو کنید و حرمت آنان را نزدیک حرمت حق تعالی نگهدارید و رضا و خشنودی پروردگار سبحان را در رضا و خشنودی مادران جستجو کنید. مادران گرچه همه نمونهاند لکن بعض آنان از ویژگیهای خاصی برخوردارند و من در طول زندگی، مادر محترم تو، و خاطراتی که از او در شبهایی که با اطفال خود میگذراند و در روزها نیز دارم، او را دارای این ویژگیها یافتم. اینک به تو ای فرزند و به سایر فرزندانم وصیت میکنم که کوشش کنید در خدمت به او و در تحصیل رضایت او پس از مرگ من، همان گونه که او را از شماها راضی میبینم در حال زندگی و پس از من بیشتر در خدمتش بکوشید.(19)پینوشتها:
1- برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج 1، ص13.
2- همان.
3- همان، ج 3، ص 251.
4- همان، ج 2، ص 181.
5- همان، ج 1، ص 284.
6- همان، ص 33.
7- همان.
8- همان.
9- همان، ص 34.
10- همان.
11- همان.
12- همان.
13- همان، ص 83.
14- همان، ص 84.
15- همان، ص 75.
16- همان، ص 76.
17- همان.
18- قال رسول الله(ص): الجنه تحت اقدام الامهات. (کنز العمال، 45439:16 /461)
19- صحیفه امام، ج16، ص 225-226.
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: بهار جوانی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}